بنام خدا می نویسم وباز هم می نویسم از خاطرات روزهای ندیده و نشنیده خاطرات روز هایی که بودنشان رابرای خود یک دغدغه می دانستیم و دوست داشتیم هر چه زود تر بگذرند و بروندو روز هایی بیایندکه سال ها در انتظار آمدنشان حسرت می خوردیم اما حال از بودن روزهایی غمگین نیز دوست داریم بگذریم دوست داریم به جایی برسیم که تقدیر ما را رقم زده اند نه خیالات باور نکردنی مارا . زبان دوستی می گوییم کاش بودیم تا جبران کنیم روز هایی را که در بودنشان استفاده نکرده ایم و حالامی خواهیم از آن ها استفاده کنیم. بنام خدا می خوانـمـت می شناسمت در زندگی ام حست می کنم اماآرزو به دل ماندم ببینمت کی می شود تو را دید؟
بنام خدا باز هم رنگ تقویم خونه عوض شد یک ماه که می گذره می گیم کی بشه ماه بعد بیاد ماه بعد می یاد فصل بعد هم می یاد اما ای دل غافل مهدی نمیاد بنام خدا دستان خالی دارم که نمی دانم چگونه پر می شوند ؟ با آمدن بارانت و با حس کرنت در زندگی ام این است دستان خالی ام می بینی؟ بنام خدا حسینی بودن هنر نیست حسینی ماندن و حسینی شدن هنر است زیرا در این روزگار آدم ها خود را با یک حرف می بازند. التماس دعا
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |